شماره ٦٥٣: درد عشقش اگر به جان بردي

درد عشقش اگر به جان بردي
گوي دولت ز همگنان بردي
گر خريدي غمش بهر دو جهان
سود و سرمايه جهان بردي
جرعه اي درد درد اگر خوردي
راحت عمر جاودان بردي
کشته عشق اگر شدي اي دل
مژدگاني بده که جان بردي
سخنم گر بري به ميخانه
تحفه اي نزد عاشقان بردي
آمدي نزد من شدي عاشق
نقد گنجينه رايگان بردي
گر کناري گرفتي از عالم
نعمت الله از ميان بردي